آهسته آهسته قدم ميزنم در پياده رو هايِ شهر شَهري كه تو در آن نيستي به اميدِ ديدنِ تو ميروم از اين خيابان به آن خيابان از اين كوچه به آن كوچه خيس ميشوم زيرِ نَمِ باران دلم بودنِ تو را كنارم ميخواهد باور كن باور كن لعنتي شهرِ بدونِ تو ارزشِ قدم زدن هم ندارد
:: برچسبها:
دلنوشته غم فراق ,
|